مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در شهادت امام سجاد
هر لحظه در سکوت غمت داد میزند بغـضی که از فـراق تو فـریاد میزند اینکه تو نیستی و به ما طعنه میزنند بــر آتـش نــبــودن تــو بــاد مـیزنــد وقتی که صید دائمی چشم توست، دل کی دست رد به سیـنـه صیـاد میزنـد قـلـبـم اگـر که با تـو نـبـاشد نـمـیتـپـد نبـضم دمی که از تو کـنم یـاد میزند دیریست خنده نیست به رخسار پر غمت چـشم تو حـرف از دل نـاشـاد میزنـد امـشب نگـاه ابـری تو با زبـان اشـک دم از عـزای حـضرت سجـاد میزنـد سی سال آزگار به هر جا نشسته است حرف از غمی که بر دلش افتاد میزند با یاد شام و بزم شراب اشک ریزد و با یاد جسم غـرق به خـون داد میزند |